فیلم خشکسالی و دروغ رو دیدم

حالم رو بد کرد.یه بخشیش چون فیلم خوش ساختی نبودیه بخشیش چون اون روی روابط ادما رو نشون میداد.وقتی اینقدر به هم نزدیک میشن که شروع میکنن به کنترل کردن هم و اصرار که بگو منو دوست داری و اصرار که من بهت شک دارم و نکنه منو نمیبینی و نکنه کهنه شدم و اههههههههازون التماس و بی قراری های کابوس وار زنه و سرگردونی نقش مرد مقابلش.

بعد رفتم خندوانه ببینم که بشوره ببره

از بازیگره پرسید چی کار کردی که بعد از ۲۰ سال ازدواجت با طراوت بمونه؟

گفت ما سعی میکنیم اصلا به هم بند نکنیم و به کارای هم گیر ندیم و هی نپرسیم چرا اینو گفتی چرا اون کارو میکنی و

سعی نمیکنیم همو هی چکش کاری کنیم و عوض کنیم


خوب من باید فکر کنمچه طور در عین دوست داشتن و نزدیک بودن در این جامعه ناامن و شلوغ امروزه.ارامش خودمون رو هم حفظ کنیم و هی ذهنمون درگیر چراها نشه

چه طور در عین اینکه چشمامون بازه و حواسمون هست, دچار سخت گیری و گیر دادن و شکاکی هم نشیم.

همیشه تشخیص و رعایت مرزها و حدها کار سختیه.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها