صبح که داشتم میومدم گفتم اون بالش عروسکیه هم تو اتاق کاربریدی نداره اما تو ازمایشگاه کاربرد داره چون حلقه میشه دور دست و میشه وقت خستگی سرت رو بذاری روش

حوصله نداشتم بذارمش تو کیسه و همینجوری زدمش زیر بغل.تصور کنید یه بالش صورتی به شکل خوک.

اومدم و دیدم که ای داد در ازمایشگاه خرابه و تا عصر کارت ریدر درست نمیشه.

اقاهه تعمیرکار گفت باید بری security دانشگاه و بگی بیاد فعلا با کلید درو برات باز کنه.

قبلش باید میرفتم جلسه.

رفتم بالش رو تحویل هم گروهیام دادم و رفتم جلسه.

بعدش اومدم بالش رو تحویل گرفتم و همه خندیدن که الهام مگه چه قدر میخوابی بالش اوردی.

بالش به بغل رفتم سکیوریتی اون سر دانشگاه.

بالش به بغل سوار ماشین سکیوریتی دور دانشگاهو چرخیدم.

بالش به بغل پسره برزیلی منو دیده و مزه ریخته که چه بالش صورتی قشنگی.

و اخرش بعد از ظهر با بالش صورتیم وارد ازمایشگاه شدم و اونقدر خسته ام که با دیدن بالش صورتی از حال میرم.

ابرو نموند دیگه.


پ.ن. من همون آدم عاقلی هستم که دیشب از فکر اینده ی دور خوابش نمیبرد غافل ازینکه امروزش روی هواست و اگه خوب نخوابه بیچاره است.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها