هوا خیلی سرد و بارونی بود.
من خیلی خسته بودم اما با صدای زنگ موبایل از خواب پا شدم.
به زور خودمو از رخت خواب کندم و اماده شدم و رفتم ایستگاه اتوبوس.
بالاخره بعد کلی گشتن و همراهی گوگل مپ رسیدم.
ساعت 2 کارم تموم شد و تا حدود 3 بعد از عوض کردن چند تا اتوبوس و مترو برگشتم.
نهارمو خوردم و گفتم یه کم چشمامو ببندم و بعد بدو برم دانشگاه.
چشمامو که باز کردم خورشید داشت میرفت پشت کوها.
بین این همه کار سه ساعت خوابیدن خیلی ظلمه.
خداوندا
درباره این سایت