دوست دبیرستانم باز پیام داده و کلی سوال درسی.

دقیقا همون طوری که م دوست شده و ازش کمک میخواد

یه دوست دبیرستان دیگه هم دارم همینه دقیقا.

اومدم بگم خوب اشکالی نداره.

بعد یادم اومد این دو نفر دقیقا دو نفری هستن که منو برای عروسیشون دعوت نکردن و من خبر عروسی یکی رو وقتی فهمیدم که بچه اش چند ماهه بود و اون یکی رو از بقیه شنیدم بعد یکی دو سال از عروسیش

من باید یاد بگیرم مهربون بودن و بی دریغ کمک کردن با حمار بودن و ساده لوحی فرق داره

من باید یاد بگیرم هر چی میشنوم یا میبینم رو باور نکنمهمه با چشمای شفاف و صدای اروم ادمو نگاه میکنن و قصه میبافن اما کی میدونه کی منصفه و کی خودخواه و خودمحور.




مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها