عزیز خوب من!
تو هرگز دیر مکن! 
حوادث اما اگر دیر کردند،
چاره‌ای نیست . صبور باش!
یار! 
نمی‌شود عمری نشست و حسرت خورد که:
ای کاش این واقعه زودتر اتفاق افتاده بود، و آن حادثه، قدری پیش از آن، و آن یار که می‌طلبیدم، زودتر به دیدارم می‌آمد و این مال، که حال به من تعلق گرفته است، پارسال می‌گرفت.» نمی‌شود یارا!
اینها که حسرت خوردنی‌ست ابلهانه و باطل، حق آدمیان کم‌عقل است.
باید دوید، رسید، حادثه‌ای دیر را در آغوش کشید
و گفت: دیر آمدی ای نگار سرمست، زودت ندهیم دامن از دست.
تو هرگز دیر مکن یارا!
بگذار که حوادث دیر کنند. 
اگر که ناگزیر، دیر کردنی هستند. تو هیچ راهی را به سوی رسیدن نبند؛ بگذار که راه‌بندان، اگر بیرون اراده‌ی توست، کار خودش را بکند. آنگاه تو بشتاب و بگو:
اگر من خطا کرده بودم، هرگز نرسیدن بسیار خوب‌تر از کمی دیر رسیدن بود، اما حال، دیر رسیدن، بهتر از هرگز نرسیدن است؛
چرا که تاخیر، خارج از اراده‌ی من و تو بوده است.! .


برگرفته از کتاب 
بر جاده‌های آبی سرخ

#نادر_ابراهیمی


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها