اقای کازویا.
من فک میکردم امروز اسبابم رو برمیدارم میارم تو اتاق کوچیکی که مال خودمه.اتاق سفید نارنجی با کف چوبی.
اما تو گفتی که مستاجر قبلیت میمونه.
این شد که من نشستم و دارم اهنگ بندری گوش میدم و به روح امواتت که نه اما به خودت لعنت میفرستم.
خیلی خری
درباره این سایت